کد مطلب:149470 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:151

رشد اجتماع
اینجا باید بحثی درباره ی رشد اجتماعی بكنیم، بلكه بهتر است درباره ی رشد اجتماع بحث شود نه رشد اجتماعی. رشد اجتماع نظیر رشد فرد است. رشد چیست؟ رشد یعنی اینكه انسان در یك ناحیه از نواحی زندگی مثلا در امر ازدواج (رشد معتبر در


ازدواج)، آنچنان حدی از فكر و عقل را داشته باشد كه مصالح خود را در انتخاب همسر و در اداره ی زندگی خانوادگی درك كند. به عبارت دیگر ارزشهای لازم را در باب ازدواج درك كند كه در زندگی خانوادگی چه چیزهایی لازم است و چه چیزهایی لازم نیست، چه چیزهایی مهم است و چه چیزهایی مهم نیست، چه چیزهایی در درجه ی اول اهمیت است و چه چیزهایی در درجه ی دوم و سوم؛ و به عبارت دیگر سود و زیان و عوامل سود و زیان خود را تشخیص دهد. تنها رشد جسمی و جنسی برای ازدواج كه تشكیل یك واحد اجتماعی است كافی نیست.

رشد اقتصادی یعنی اینكه انسان به حدی برسد كه مصالح خود را و عوامل لازم را از لحاظ حفظ و نگهداری و بلكه تكثیر و توسعه ی ثروت درك كند، اگر نه هنوز رشید نیست، و اگر از سنین رشد بگذرد و واجد رشد نباشد، «سفیه» نامیده می شود، اما اگر هنوز به آن نرسید است و كودك است، ممكن است رشید نباشد، ولی البته سفیه خوانده نمی شود. و ابتلوا الیتامی حتی اذا بلغوا النكاح فان انستم منهم رشدا فادفعوا الیهم اموالهم. [1] .

پس رشید، در هر ناحیه ای، كسی است كه سود و زیان را در آن موضوع درك می كند و هم ارزش موضوعات مربوط را درك می كند. تا ارزشها درك نشود، قدرت بر حفظ و نگهداری و انجام وظیفه در كار نیست. رشید در ازدواج، پسر یا دختری است كه ارزشهای لازم در تشكیل خانواده را درك كند. پسری كه فقط به خاطر ژست قشنگ فلان دختر یا به خاطر لبهای دالبری او می خواهد ازدواج كند، یا از راه رفتنش خوشش آمده و امثال اینها، رشید نیست؛ این را نمی فهمد كه عوامل لازم در سعادتمندانه بودن ازدواج صدها چیز است كه لبهای دالبری به حساب نمی آید؛ ارزشهای عوامل را درك نكرده است. و همچنین كسی كه ارزشهای مربوط به ثروت را درك نمی كند، راه معامله را نمی داند، افراد خام و خائن را تشخیص نمی دهد، نمی داند چه كسی را باید به خود نزدیك كند و از چه كسی باید دوری گزیند؛ اینچنین فردی رشید نیست.

اما رشد اجتماعی: بهتر این است كه بجای رشد اجتماعی كه صفت فرد است، رشد


اجتماع را كه صفت جامعه ی رشید است موضوع بحث قرار دهیم كه جامعه نیز گاهی رشید است و گاهی سفیه و حداكثر نابالغ. جامعه ای كه خود را به عنوان یك واحد درك نكند، ارزش سرمایه های خود را از قبیل شخصیتهای تاریخی و حوادث تاریخی نشناسد، آنچنان جامعه رشید نیست.

یكی از آن سرمایه ها شخصیتهای گذشته است. یكی دیگر آثار هنری، علمی، صنعتی، ادبی گذشته است. یكی هم تاریخ گذشته است، آنهم گذشته ی پرافتخار و آموزنده و سعادتبخش. جریانهای تاریخی گذشته سندهای اخلاقی و تربیتی آیندگان است.

آثار هنری و صنعتی در میان یك ملتی پیدا می شود و بعد آنها ارزش اینها را درك نمی كنند، آنها را خراب می كنند. چه بسیار شده كه یك نسخه ی نفیس خطی یك كتاب به دست یك بقال افتاده و به عنوان كاغذ چای از آن استفاده شده است. بعضی آثار هنری و صنعتی از قبیل محرابها، كاشی كاری ها، نقاشیها به دست افراد ناصالح كه افتاده است ملعبه ی كودكان واقع شده است.

از همین قبیل است تاریخ. گاهی بعضی از ملتها فرازهای تاریخی دارند مملو از حماسه، افتخار، آموزندگی، زیبایی، عظمت، الهام بخشی؛ ولی همان طوری كه یك تابلو نفیس نقاشی را به دست كودكان می دهند و آنها با قلم آن را خراب می كنند، اینها نیز آنقدر افسانه و خرافه از وهم خود به آنها ملحق می كنند كه بكلی عظمت، زیبایی، الهام بخشی، حماسه، آموزندگی و افتخار آن را از میان می برند و نابود می كنند و بجای آنكه الهام بخش عظمت و حماسه و محرك روح سلحشوری باشد، الهام بخش زبونی و بدبختی و تسلیم در مقابل حوادث می گردد.

واقعه ی تاریخی كربلا از آن نوع حوادث است كه در اثر عدم رشد اجتماع، مسخ و معكوس شده است، تمام عظمتها و زیباییهایش فراموش شده، حماسه و شور و افتخاراتش محو شده و بجای آنها زبونی و ضعف و جهالت و نادانی آمده است.

این، نشانه ی عدم رشد این ملت است برای حفظ و نگهداری تاریخ باعظمت و پرافتخار خویش.

این از نظر عموم ملت. اما از نظر خصوص طبقه ی توده و عامه، باید بگوییم كه مسؤولیت حفظ و نگهداری تاریخ پرافتخار گذشته اختصاص به علما ندارد، هر فردی باید خود را مسؤول بداند همان طوری كه دروغ بستن به این حوادث به صورت دروغ


گفتن حرام است، دروغ شنیدن، دروغ مصرف كردن هم حرام است. در قرآن كریم یك جا می فرماید: «و اجتنبوا قول الزور» [2] و هم می فرماید: «و الذین لا یشهدون الزور و اذا مروا باللغو مروا كراما» [3] .

در تفسیر كشاف ذیل آیه ی اول: «قول زور» را قول باطل و كذب معنی می كند، می گوید: «و جمع الشرك و قول الزور فی قران واحد و ذلك ان الشرك من باب الزور لأن المشرك زاعم ان الوثن تحق له العبادة، فكأنه قال: فاجتنبوا عبادة الاوثان التی هی رأس الزور» تا آنجا كه می گوید: «الزور من الزور و الازورار و هو الانحراف» [4] .

در تفسیر آیه ی دوم می گوید:

«یحتمل انهم ینفرون عن مجالس الكذابین و مجالس الخطائین فلا یحضرونها و لا یقربونها تنزها عن مخالطة الشر و أهله، و صیانة لدینهم عما یثلمه، لأن مشاهد [5] الباطل شركه [6] فیه. و لذلك قیل فی النظارة الی كل ما لم تسوغه الشریعة: هم شركاء فاعلیه فی الاثم؛ لأن حضورهم و نظرهم دلیل الرضا به و سبب وجوده، لأن الذی سلط [7] علی فعله هو استحسان النظارة و رغبتهم فی النظر الیه. و فی مواعظ عیسی علیه السلام: ایاكم و مجالسة الخطائین.» [8] .


پس آیه ی اول فقط اجتناب از قول زور را می گوید كه هم شامل گفتن است و هم استماع، و البته گفتن اظهر مصداقین است؛ ولی آیه ی دوم رسما حضور در مجالس باطل را منع می كند خواه حضور برای شنیدن باطل باشد و یا برای دیدن باطل.

این آیه در واقع نوعی اعانت به اثم را نهی می كند.

آیه ی دیگر: «و قد نزل علیكم فی الكتاب ان اذا سمعتم ایات الله یكفر بها و یستهزأ بها فلا تقعدوا معهم حتی یخوضوا فی حدیث غیره» [9] .

تفسیر صافی: «عن الصادق علیه السلام: و فرض الله علی السمع ان یتنزه عن الاستماع الی ما حرم الله، و ان یعرض عما لا یحل له مما نهی الله عنه و الاضعاء الی ما اسخط الله، فقال فی ذلك، و قد نزل علیكم...» [10] .

ایضا صافی: «القمی: آیات الله هم الأئمة علیهم السلام».

ظاهرا مقصود از آیات اعم است از آیات تدوینی و آیات تكوینی الهی، اعم از شخصیتها مانند ائمه علیهم السلام یا حوادث تاریخی كه آیات تكوینی الهی می باشند. تواریخی كه مظهر و مجلای روح ایمان است نیز جزء آیات الهی می باشند.

تفسیر صافی، ذیل آیه ی «و اذا رأیت الذی یخوضون فی ایاتنا فاعرض عنهم حتی یخوضوا فی حدیث غیره...» [11] می گوید: العیاشی: عن الباقر علیه السلام فی هذه الایة قال: الكلام فی الله و الجدال فی القران، قال: منه القصاص» [12] .

ایضا صافی ذیل آیه ی فوق: «فی العلل، عن السجاد علیه السلام: لیس لك ان تقعد مع من شئت لأن الله تبارك و تعالی یقول: و اذا رایت الذین یخوضون...» [13] .



[1] نساء / 6. [و كودكان يتيم را بيازماييد تا وقتي به سن بلوغ رسند. پس اگر در آنان رشد (عقلي) يافتيد اموالشان را در اختيارشان قرار دهيد.].

[2] حج / 30.

[3] فرقان / 72 [و آنان كه در مجالس باطل شركت نكنند و چون به كار لغوي گذر كنند با كرامت عبور نمايند.].

[4] [و شرك و قول زور در يك رديف گرد آمده اند چرا كه شرك، خود از باب زور است، زيرا مشرك چنين پندارد كه بت شايسته ي پرستش است. و گويا در اين آيه فرموده: از پرستش بتها كه رأس همه ي زورهاست بپرهيزيد... و زور از زور و ازورار گرفته شده كه به معني انحراف است.].

[5] كذا.

[6] كذا.

[7] كذا.

[8] [ممكن است معني آيه اين باشد كه آنان از مجالس دروغگويان و خطاكاران دوري مي كنند و در آنها شركت نكرده و بدان نزديك نمي شوند تا از آميختن با بدي و بدان منزه باشند و دينشان را از رخنه محفوظ دارند، زيرا حضور در باطل به منزله ي شركت در آن است، و به همين دليل به كساني كه به آنچه شريعت جايز ندانسته مي نگرند، گويند: اينان با كننده هاي همان كارها در گناه شريكند، زيرا حضور و نظرشان در آنجا دليل رضايت دادن به آن كار و سبب وجود آن است، زيرا آنچه انگيزه ي عمل فاعل آن مي شود همان تشويق بينندگان و رغبتشان در ديدن اوست. و در پندهاي عيسي عليه السلام آمده: از همنشيني با خطاكاران بپرهيزيد].

[9] نساء /140.

[10] [امام صادق عليه السلام فرمود: خداوند بر گوش واجب نموده كه از شنيدن آنچه حرام فرموده پرهيز كند و از آنچه برايش حلال نيست و خداوند نهي فرموده و از شنيدن آنچه خدا را به خشم مي آورد دوري جويد، و در اين مورد فرموده: و بر شما اين دستور فرستاد كه...].

[11] انعام / 68.

[12] [فرمود: مراد، سخن درباره ي ذات خدا و كشمكش در مورد قرآن است. و فرمود: از آن جمله افسانه سرايان هستند.].

[13] [فرمود: اختيار با تو نيست كه با هر كس خواستي نشست و برخاست كني، زيرا خداي تبارك و تعالي مي فرمايد: و چون ديدي كساني را كه در (مسخره و تكذيب كردن) آيات ما فرو مي روند...].